
طراحی عصبی – شناختی استفاده از بینشهای طراحی، علوم اعصاب و روانشناسی شناختی تؤامان در ایجاد طرح های مؤثرتر است. روانشناسی شناختی و علوم اعصاب در راستای پاسخگویی به این سؤالات است که در فروشگاههای آنلاین چه چیزی کاربران را به سمت خود ترغیب میکند؟ یا چه پارامترهای بر تصمیم خرید کاربر مؤثر است؟ چه انگیزههایی سبب میشود تا یک عکس را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذاریم و در نهایت چه نشانههای تصویری منجر به تصمیم خرید کاربر میشود. طراحی شناختی-عصبی؛ همچنین از دیگر زمینه های احساسی و شناختی مرتبط با کاربر استفاده میکند تا درک ما را از نحوه واکنش افراد در برابر طراحیها و محصولات محسوس و دیجیتال - مانند زمینه های تجزیه و تحلیل تصویر رایانهای (توانایی رایانه ها برای تجزیه و تحلیل ترکیب تصاویر، یا حتی تشخیص آنچه در تصویر نشان داده شده، کمک کند) اقتصاد رفتاری (مطالعه نحوه انتخاب ما - اغلب ظاهراً غیر منطقی - در هزینه کردن پول خود) آگاه نماید.
طراحی شناختی-عصبی در عصر حاضر تقاضا برای محصولات و خدمات ضروری و نوسازی را ایجاد می کند که مصرف ملی را تحریک میکند. طراحی شناختی-عصبی بدون تردید منجر به بهبود عملکرد محصولات تولیدی – خدماتی در بازار جهانی، و ایجاد برتری رقابتی در محصولات تولیدی کشورهاست. بدنبال تسری طراحیشناختی-عصبی به حوزههای مارکتینگ و برندینگ، آژانسهای طراحی، صنایع خدماتی جدیدی را در راستای تحولات اجتماعی و اقتصادی خلق کردهاند. توسعه بخش خدمات، خدمات بانکی و بیمه؛ اوقات فراغت، از جمله گردشگری و هتل ها؛ حمل و نقل؛ و فروشگاه های زنجیره ای - تقاضا برای طراحی محیط زیست، و طراحی مبتنی بر جامعه را برانگیخته است.
هر نوآوری، چه بنیادی و چه تدریجی و چه طراحیمحور، به ورودیهای طراحی نیاز دارد. درجه نوآوری در یک صنعت با درجه ورودی طراحی ارتباط دارد، همانطور که مدیریت نوآوری در یک صنعت با موفقیت طراحی آن ارتباط دارد. ورود یک فناوری جدید، چندین راه حل برای طراحی ایجاد می کند که بعداً به سمت یک طراحی غالب مشترک و همگرا گرایش پیدا میکنند. فرایند خلاق ابزاری گرانبها برای انتقال فناوری از بخش اقتصادی به مصرف کننده و ساختار کانالهای فناوری در اقتصاد است. حضور طراحان شناختی در این انقلاب فراگیر تکنولوژی استراتژیهای جدیدی برای تولید محصولات مبتنی بر خلق معنای محصول و پیوند تعاملات انسان با محصول و انسان با سایر همنوعانش از سوی دیگر میآفریند.
طراحان شناختی-عصبی فارغ از مسئولیتهای طراحانه خود در راستای خلق مسئولیت اجتماعی، پیوند انسانها را با یکدیگر بواسطهی این شتاب تکنولوژی تسهیل کرده و زندگی را برای افراد دارای محدودیت تسریع نمودهاند. همانطور که در سالهای اخیر با ورود طراحان شناختی-عصبی به حوزههای مُد، سینما، بازی و معماری شاهد ظهور تحولات گسترده و آفرینش محصولاتی برای بهبود کیفیت زندگی انسانها بودهایم. در آخر میتوان چنین نتیجهگیری کرد که اگر طراحان صنعتی دنیا را از شرایط موجود به شرایط مطلوب تبدیل کردند، طراحان شناختی- عصبی با بهرهگیری از دانشهای مبتنی بر علوم شناختی و نوروساینس دنیا را از شرایط مطلوب به شرایط محبوب تبدیل میکنند.
آخرین پیشرفت های استفاده از نیازهای شناختی و عاطفی مصرف کننده در طراحی محصول (Tavares et al, 2021)
مقالات مرتبط
.jpg)