طراحی شناختی فراتر از طراحی

مولف : شقایق چیت‌ساز | تاریخ انتشار : ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
طراحی شناختی فراتر از طراحی

 

طراحی به دنبال کشف و ارزیابی روابط ساختاری، سازمانی، عملکردیِ گویا و اقتصادی با هدف افزایش پایداری جهانی و حفاظت از محیط زیست است. فارغ از وظایف طراحی، در گرایش طراحی‌شناختی؛ وظایفی جدید برای طراحان تبیین شده‌است. از یک سو طراحان شناختی به دنبال فرایندهای تأثیرگذار شناختی در پروسه ذهنی یک طراح هستند و از سوی درگیر با مداخله در فرایند طراحی محصولات، در فاز مطالعات کاربری اطلاعاتی عمیق‌تر و دقیق‌تر در حوزه شناخت کاربر و رفتار او انجام می‌دهند.

طراحی شناختی شامل تفکر و دنبال کردن ثبات یک سیستم یا هوش یک شی است. هر مشکل در نظر طراحان شناختی توجه به این مهم است که فرایندهای عمیق شناخت کاربران، محدودیت‌های تکنولوژی، ارگونومی شناختی، تولید و بازار باید در نظر گرفته شوند و میان این عوامل تعادل به دست آید. زمینه طراحی‌شناختی شبیه مدیریت است زیرا یک فعالیت حل مسأله است که فرایندی سیستمی، منطقی و منظم را دنبال می‌کند. در نگاه جدید به طراحی با رویکرد شناختی، طراح به عنوان هماهنگ‌کننده، تمام اجزای پروژه را در نظر می‌گیرد. بنابراین طراحی‌شناختی نقش مهمی در مدیریت نوآوری و نیز مدیریت تعارض ایفا می‌کند. طراح یک نوآور و یک مبتکر است که تلاش می‌کند تا تغییر را آغاز کند، یک جهش از تخیل ایجاد کند و یک ایده تولید کند. او جهان واقعیت را بواسطه‌ی لنز شناخت کاربران و فرایندهای درگیر در مغز آنها تفسیر می‌کند.

این جستار بدنبال پاسخگویی به این سؤال است که طراحان شناختی در کجا و چه مشاغلی می‌توانند وارد شده و تأثیرگذار باشند؟

اقتصاد امروز یک اقتصاد دانش بنیان و فراصنعتی شناخته می شود؛ جایی که تحولات سریع در فناوری اطلاعات و ارتباطات نقش مهمی در تغییر شخصیت کار و اشتغال دارد. این دگرگونی معاصر کار، همچنین بر مشاغل طراحی و اشتغال  طراحان تأثیر گذاشته‌است. علاوه بر این، استفاده گسترده از روش های کاربر محور از دهه 1990 با افزایش علاقه به رویکردهای مشارکتی شکلی جدیدی به فرایندهای طراحی بخشیده‌است. این پدیده كاربران نهایی و سایر ذی‌نفعان را در فرآیند طراحی درگیر می‌كند. پدیده‌ی نوظهور دیگر، توسعه موازی دامنه گسترده تمرین و مداخلات طراحی است، زیرا انتظار می‌رود شیوه های طراحی با مشکلات بزرگ‌تر، مبتنی بر سیستم یا حتی مشکلات اجتماعی مقابله کنند. بر این اساس، ما ظهور و محبوبیت رشته ها و رویکردهای طراحی را مشاهده کرده‌ایم که بر خروجی های طراحی غیرمادی مانند طراحی تحول، طراحی استراتژیک، طراحی شناختی و تفکر طراحی تمرکز دارند.

در حالی که طراح صنعتی در نقش سنتی خود به فکر توسعه مصنوعات زیبایی شناختی و کاربردی بود، امروزه طراحان‌شناختی می توانند نقشه‌ایی را در شیوه‌های طراحی متنوع و روان داشته باشند. تحت "منطق حاکم بر خدمات" که از دهه 1980 در تجارت مسلط شده است، طراحان‌شناختی در فرآیندهای توسعه محصول جدید (NPD) کار می‌کنند که بیشتر با بازاریابی، برند تجاری و فرایندهای تصمیم‌گیری کاربران انجام می شود تا مهندسی و ساخت.

در ساختار بومی کشورمان ایران، به دلیل عدم علاقه شرکت‌های تولیدی به توسعه طرح های اصلی و سیاست های ملی طراحی، صنعت ایران در ارائه فرصتهای شغلی همسو با آموزش حرفهای طراحان صنعتی تا پایان دهه 1380 کوتاهی کرد. در عوض، فارغ التحصیلان طراحی باید مشاغل غیر مرتبط با حرفه خود را بدست آورند، یا مشاغلی که در تخصص سایر رشته های طراحی مانند طراحی گرافیک ، معماری ، بازاریابی و طراحی داخلی قرار دارند. در دهه 1390، ایران سیاست های رشد اقتصادی جدید را اتخاذ كرد كه به دلیل فشار تحریم‌ها و چالشهای سیاسی منجر به زمینه‌سازی تولید داخلی شد. در همان دهه، تقاضا برای طراحان صنعتی در شرکتهای بزرگ تولیدی در صنایع لوازم خانگی، کالاهای مصرفی با دوام و صنایع الکترونیکی ظاهر شد.

به نظر می رسد آغاز قرن بیست و یکم نقطه عطفی برای حرفه طراحی صنعتی در ایران است. به دنبال افزایش آگاهی در مورد ارزش طراحی و نوآوری و همچنین تقاضای فزاینده در SME ها، سیاست های ملی مختلف طراحی و برنامه‌های پشتیبانی مالی توسط نهادهای دولتی آغاز شده است. هدف از این سیاست‌ها و برنامه‌ها، ابتدا، برای پشتیبانی از طراحی، نوآوری و فعالیت‌های بازاریابی و دوم، ایجاد اشتغال بیشتر برای طراحان صنعتی در شرکت‌های تولیدی است.

آنچه که مبرهن است، فضای اشتغالی حال حاضر بازار ایران نیاز خود را به طراحان‌صنعتی اثبات کرده‌است، اما نکته مهم این است که با توجه به افزایش گسترده مرزهای محصولات و تأثیرپذیری آنها از سایر حوزه‌های علوم نیاز به طراحان شناختی بعنوان واسطی برای ترجمه نیازهای کاربران به زبان محصولات پررنگ‌تر شده‌است. با ذکر این مقدمه، می توان چنین استنباط کرد که طراحان شناختی، خالق استایل و عملکرد صرف محصولات نیستند، بلکه در سطوح بالاتر شکل دهنده رفتار کاربران، رفتار محصول و استراتژی‌های کلان تأثیرگذار بر فرایند طراحی محصولات هستند. حوزه‌ی تأثیرگذاری طراحان شناختی گسترده‌تر از طراحی محصولات محسوس است و آنها در سطوح کلان می توانند بر فرایندهای حل مسأله و تصمیم‌گیری در پروسه‌های طراحی و مدیریتی وارد شوند. این توانایی در طراحان شناختی بواسطه مطالعه علوم‌اعصاب، روانشناسی شناختی، مطالعات کاربر و .... میسر شده‌است.

طراحان شناختی، در سطوح بالاتر از طراحی ظاهر محصولات، در فرایندهای تحقیق و توسعه شکل‌گیری محصول جدید، تصمیم‌ساز هستند چرا که دانش عمیق از رفتار کاربران در سطوح مختلف و فرایندهای تصمیم‌گیری در سطح کلانتر دارند. طراحان شناختی قادرند در فرایندهای گسترده مدیریت تحقیق و توسعه محصول، طراح خدمات، طراحی بمنزله کنش‌گری اجتماعی و طراحی تحول ایفای نقش کنند. طراحان شناختی با آگاهی از مفهوم تاب‌آوری قادرند استراتژی‌هایی برای پایایی محصول و جامعه فراهم کنند.




مقالات مرتبط


طراحی برای تغییر رفتار بخش سوم (رویکرد استفان وندل)

طراحی برای تغییر رفتار بخش سوم (رویکرد استفان وندل)

تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۴۰۱
مطالعه بیشتر
هوش مصنوعی در طراحی - بخش سوم

هوش مصنوعی در طراحی - بخش سوم

تاریخ انتشار : ۰۵ آبان ۱۴۰۱
مطالعه بیشتر
تأثیر طراحی بسته‌بندی محصولات غذایی بر جلب توجه مشتری با استفاده از تکنولوژی ردیابی حرکات چشم (قسمت دوم)

تأثیر طراحی بسته‌بندی محصولات غذایی بر جلب توجه مشتری با استفاده از تکنولوژی ردیابی حرکات چشم (قسمت دوم)

تاریخ انتشار : ۲۳ شهریور ۱۴۰۱
مطالعه بیشتر